داستان کوتاه آموزندهداستان های کوتاه جالب و خواندنی


 

پنجره بیمارستان و دو بیمار
در بیمارستانی، دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.

 

آنها ساعتها با هم صحبت می‏کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می‏نشست و تمام چیزهائی که بیرون از پنجره می‏دید، برای هم اتاقیش توصی


پایگاه سلامت دانش آموزی لارستان

علل و نشانه های بلوغ زودرس در دختران

داستان آموزنده اسب زیبا

داستان زیبای من با خدا غذا خوردم

داستان شاه عباس و شیخ بهایی

چرا بلوغ زودرس خوب نیست؟

داستان های تکان دهنده

داستان کوتاه زن با سیاست!!

پنجره ,بیمار ,هم ,روز ,اتاق ,روی ,دو بیمار ,با هم ,بعد از ,روز بعد ,هر روز

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بشارت ضمیر نا آرام... مشاوره و آموزش درزمینه سیستمهای مدیریت EFQM , ISO delangizchatt سالم زیبا خندان دلی بسان امین وام ده مرا مدرسه ای با محیطی شاد ، با نشاط ، دلخواه و سرشار از انرژی مدرسه شاد داستان های تخیلی مرضیه و منصوره دبیرستان غیردولتی پسرانه صبح امید